مقدمه
پنجاه سال اخیر در تاریخ کشور ما همانند سایر نقاط جهان پرالتهاب بود. علیرغم دولتهای تکقومی که همیشه در کشور حاکم بوده است، در صفحات این پنجاه سال تاریخ افغانستان به چهرههای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و نظامی زیادی از اقوام دیگر برمیخوریم که در بازیهای سیاسی کشور نقش داشته، نیات و عملکردهای مثبت و منفی آنان بر وضعیت مردمشان تأثیرگذار بوده است. با توجه به وضعیت اکنونی افغانستان که سرنوشت تمام مردمان آن در یک ابهام تاریخی در امتداد زمان نامحدود قرار گرفته است و در اندیشۀ باشندگان آن، تصور هیچ صبح روشنی برای این شب ظلمانی وجود ندارد، نشان از باختِ بزرگ این چهرهها دارد. اکنون رهبران مجاهد و روشنفکران سکولار هر کدام در گوشهای از دنیا خزیدهاند و دل خوش به جیفۀ دنیا شدهاند و در افغانستان، مردم روزگار را به تاریکی میگذرانند و نور امید در قلب و روحشان فسرده و خاموش شده است. یکی از چهرههایی که در آغاز همین دورۀ سیاه، ظهوری پرهیاهو و افولی زودهنگام داشت، مولوی مهدی بود. مردی از دیار بلخاب که تهور، بیباکی و عملکرد خلاف قاعدهاش چند سالی او را در صدر خبرها قرار داد. سعی میکنیم در چند نوشتار به زندگی او، جنگ طالبان با مولوی مهدی در بلخاب و چگونگی مرگ او و پیامدهای مرگش اشارهای مختصر داشته باشیم.
مهدی مجاهد
مهدی مجاهد فرزند مراد مجاهد در سال ۱۹۸۸ میلادی/ ۱۳۶۷ خورشیدی در قریۀ هوش ولسوالی بلخاب به دنیا آمده است[1]. مهدی هشت ساله بود که طالبان در سال ۱۹۹۶ میلادی/ ۱۳۷۵ خورشیدی کنترل افغانستان و سال بعد بلخاب را به دست گرفتند. مهدی به همراه خانوادهاش به ایران رفت. با حادثۀ یازدهم سپتامبر و از بین رفتن تسلط طالبان او به همراه خانواده به بلخاب بازگشت. زمانی که مهدی یک نوجوانی بود، یک قومندان محلی زمین زراعتی خانوادگیشان را غصب کرد. در سرزمینی که فقط زور و قدرت حکومت میکند و قانون هیچ جایگاهی ندارد، مهدی ساکت نماند و خود برای گرفتن حق به پا خاست و پسر قومندان را اختطاف کرد. قومندان محلی مجبور شد، زمینهای او را بازگرداند و مهدی پسر او را پس آورد. نیروهای قومندان با مهدی درگیر شدند و مهدی که قصد فرار داشت، در جریان درگیری زخمی شد و او را به شفاخانه بردند. بازهم قدرت و نفوذ قومندان باعث شد که دادگاه مهدی را به اتهام آدمربایی به ۱۴ سال زندان محکوم کند. به این ترتیب مهدی در نوجوانی به زندان رفت. مهدی ۷ سال را در زندان به سر برد و باقی مدت حبس او بخشیده شد. او در زندان مذهبیتر، رادیکالتر و عقدهایتر شد[2 ]. بنا به گفتۀ برخی از باشندگان بلخاب که خواستهاند نامشان فاش نشود، مهدی با وساطت محمد محقق، رهبر حزب وحدت مردم آزاد شد. همچنین به گفتۀ آنان برخی از افراد طالبان در زندان به او نزدیک شدند و روحیۀ او را مناسب جذب به گروهشان دیده و روی عقاید و باورهای او کار کردند و زمینۀ جذب او به طالبان در زندان فراهم شد. به گفتۀ برخی رسانهها زندان سبب آشنایی او با فرماندهان طالبان شد. در زندان دو تن از محافظان مولوی مهدی با دیگر زندانیان درگیر شدند و یک تن محافظ او کشته شد. این درگیری باعث جلب توجه زندانیان طالب شد و وی را در صفوف خود جذب کردند[3].
پول برای تفنگ و تفنگ برای قدرت
مهدی مجاهد پس از آزادی از زندان آرام ننشست و در پی انتقامگیری برآمد که با میانجیگری محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان آشتی کردند. مهدی برای قدرتمند شدن در بلخاب، تلاش کرد با رهبران کابلنشین ارتباط برقرار کند و برای تأمین منابع اقتصادی خود برمعادن زغال سنگ دست یابد[4]. مهدی برای تسلط بر زغال سنگ باید قدرتمند میبود و برای قدرت تفنگ کار داشت و برای تفنگ پول لازم داشت[5]. مهدی مجاهد یک گروه کوچک تشکیل داد و در سال ۱۳۹۷ خورشیدی با نیروهای امنیت ملی و نیروهای تحت امر محمد محقق درگیر شد و این درگیری این هفته طول کشید و چهارده نفر ار دو طرف کشته شدند[6]. در این جنگ مدیر امنیت ملی ولسوالی بلخاب را با شش تن از افرادش کشته شدند و در این درگیری هشت تن از افراد مهدی هم جان باخت و احتمالاً دو طرف درگیر همه شیعه و هزاره بودند و قول اردو شاهین هم بعدها اعلام کرد که برادر مهدی را نیز کشتهاند[7].
بمب خبری در بلخاب؛ مولوی مهدی
همۀ اینها و همچنین ناامیدی از متنفذان قومی باعث شد که او با افرادی از طالبان که در سرپل بودند، ارتباط برقرار کند و رسماً به طالبان بپیوندند. خبر پیوستن مهدی به طالبان همانند بمبی در بلخاب منفجر شد و در رسانهها و فضای مجازی منعکس شد. این اولین بار بود که یک هزاره به طالبان پیوسته بود. او همانند دیگر اعضای ارشد طالبان در مدارس دینی و دیوبندی پاکستان درس نخوانده است و مهدی در اصل مولوی یا آخواند نبود. طالبان در آن زمان از او بهعنوان عضو افتخاری جدید خود رونمایی کردند. او در یک گفتگوی ویدئویی چند دقیقهای که با گزارشگر طالب نشسته بود، ظاهر شد و گویندۀ طالب او را هزاره شیعه و فرماندار نامنهاد بلخاب معرفی کرد. در این ویدئو بیرق سفید طالبان در پشت سر او بود و مهدی عمامه سیاه و ریش نسبتاً بلند داشت. مهدی در این ویدئو گفت: «فرزند مراد مجاهد هستم و دلیل پیوستن من به امارت اسلامی طالبان در مرحلۀ اول کسب رضایت الله است و عزت وطن است … در ادامه گفت امارت اسلامی را همهجانبه، فراقومی و همهشمول میداند»[8]. به گفتۀ برخی منابع او در پی انتقامگیری برآمده بود و چشم طمع به زغال سنگ داشت و انگیزۀ اصلی او برای پیوستن به طالبان همین موضوع بوده است. برخی منابع دیگر میگویند که او به دلیل جرایم جنایی به طالبان پیوسته است و طالبان نیز خواهان استفاده از مهدی مجاهد بودند تا فاصلۀ خودشان را با شیعیان افغانستان کاهش دهند و خود را گروهی فراگیر نشان دهند[9]. لقب مولوی را طالبان به او دادند و بعد از آن او به «مولوی مهدی» معروف شد.
منابع:
1. بادبادگ، «سرنوشت غمانگیز مهدی و قیام ناکام او در مقابل طالبان!»، ۱۰ ژوئن ۲۰۲۴، بازیابی ۲۱ جوزا ۱۴۰۳؛
2. همان؛
3. تلویزیون بامیان، درگیری افراد مولوی مهدی با ولسوال طالبان، ۱ ژوئن ۲۰۲۲، بازیابی جوزا ۱۴۰۳؛
4.خبرگزاری جمهوری اسلامی، دفتر کابل، «یک هزاره بهعنوان فرماندار طالبان تعیین شد»، ۱۲ خرداد، ۱۳۹۹، بازیابی ۳۰ جوزا ۱۴۰۳؛
5. بادبادگ، «سرنوشت غمانگیز مهدی و قیام ناکام او در مقابل طالبان!»، ۱۰ ژوئن ۲۰۲۴، بازیابی ۲۱ جوزا ۱۴۰۳؛
6. افغانستان اینترنشنال، «بلخاب، خاری در گلوی طالبان». ۱۴ ژوئن ۲۰۲۲، بازیابی ۲۸ جوزا ۱۴۰۳؛
7. بادبادگ، «سرنوشت غمانگیز مهدی و قیام ناکام او در مقابل طالبان!»، ۱۰ ژوئن ۲۰۲۴، بازیابی ۲۱ جوزا ۱۴۰۳؛
8. همان؛
9. خبرگزاری جمهوری اسلامی، دفتر کابل، «یک هزاره بهعنوان فرماندار طالبان تعیین شد»، ۱۲ خرداد، ۱۳۹۹، بازیابی ۳۰ جوزا ۱۴۰۳؛